همه شب خواب ترا می بینم ( زری مینویی )

ساخت وبلاگ

خواب

*

همه شب خواب ترا می بینم
و هر ان نقطه و هر لحظه و هر گوشه کنار 
کز تو ام خاطره ایست 
کز خط خاطره ام میگذرد
خواب آن نیمکت کنج درختان بلوط 
که همه مشغله اش این شده بود 
به نگاه تر رود

خواب آن گستره ی دامن سبز 
که پر از عطر نفسهای گل شبدر بود 
یاد لب تشنگی خواهش ها 
تب و تاب سودا 
تاول زخم منو 
زخمه ی درک 
قفس خانه و دلتنگی عشق 
نم نم گریه ی من تنگ غروب 
و نگاهت و نگاهت و نگاهت 
که مرا ،پس پلک نگرانی تماشا می کرد

خواب تنهایی و تن پوش فراق 
فصل دلمردگی ساز و سرود 
و تحمل و تحمل و سکوت 
و نشستن به تماشای هرآنچه چیز که بوده است و نمی باید بود

خواب یک لحظه ی بی حادثه و بی تشویش
یاد آن گفت و شنود دلچسب 
حس آن لحظه که بر لب هامان ،بشگفد غنچه ی یک بوسه ی ناب

خواب تکرار غزلخوانی ما
زیر باران بهارانه ی عشق 
یاد بی طاقتی طاقت من 
و جدال منو جنسیت من 
شب تصمیم و گریز
و شبیخون نگاه منو تو 
به نگاه غضب آلوده جبر 
و به احکام کهن ،اندیشه ی عرف
شب کردنگشی رخوت من 
شب تصمیم و گریز

خواب یک خاطره ی بی خطر و شورانگیز 
باز هم شوق دیدار تو حتی در خواب 
آه ای خوبترین 
آخرین بار که خوابت دیدم 
همه ی سطح زمین آبی بود 
منو تو با سبدی از گل مریم در دست 
سوی آن دهکده ای میرفتیم 
که به آلونک خوشبختی ما می پیوست 
تو 
توبه من لبخند زدی و گفتی 
آه ای خوبترین 
نقش رویای تو دلخواه من است 
قصه پرداز تمنای من است 
تا حقیقت اما 
ره دراز است و دریغ 
باز ماییم و تماشای حضورش در خواب

 


زری مینویی

 

[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...] اشعار زری مینویی...
ما را در سایت اشعار زری مینویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azari-minooei4 بازدید : 24 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 3:21