تو در زمین هم پرنده ای( زری مینویی ) .

ساخت وبلاگ

 

برای دلی که دریای ِ مهربانی ست، برای دوست و خویشاونذم ماریا 

**


تو در زمین هم پرنده ای
در معید و محرابت چرا بگردم
نو در جای ،جای ِ جهان فرشته ای
من می روم و تو میمانی و جزیره های دریا دل
تو می روی و من میمانم و ورق ورق نیلوفران ِ دلشیفته ی شناور
روز می رود و شب می رسد و سینه، سینه ناگفته های ِ گریاندل
از مسیر موسیقیِ باد و رقص بید که میگذشتیم
من جا مانده بودم در سیزده سالگی خاتونی گندمگون
با چشمهایی شفاف ، گیسویی قهوه ای ،
و پیراهنی گلریز با رنگ و بویِ سفید و صورتی
نسبت ما باهم ، خویشاوندی ِ باد بود و خاک بود و آتش و آب
در باران ، یا هر دو بی چتر بودیم
یا چتری برای باران
در آفتاب یا هردو می سوختیم
یا چشمه ساری برای سراب
چه اهمیت دارد چند رویا به سلام سپیده باقی مانده باشد
صندلی ِ تو از تو خالیست
و موسیقیِ بی کلام ِ "احمدِ پژمان " هی به پایان رسید و باز به آغازش باز گشت ....
از ناگفته هایت رفتم طرحی در آینه بنشانم
دیدم که چشمی شد، شبیه ِآخرین شعر نیمه کاره ی شاملو
و درنگ ِ دردناکِ آیدایش...
گفته بودمت
بردباری ِ اندوهگین ِ سالهایت
به حادثه ای ختم خواهد شد
که از سنگ ستاره می سازد و
از ترانه های ِ غمگین
دامن دامن چرخش ِ رنگین
خوشترین نغمه و سرود و سماع سهم تست
اگر چه هیچ سهمی از آن صحنه های ِ اهورایی نخواهی و نخواسته باشی
ما می مانیم و ....................

ما می رویم ...........


زری مینویی 

اشعار زری مینویی...
ما را در سایت اشعار زری مینویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azari-minooei4 بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:14